• خطبه ها
  • در هدف از بعثت
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

در هدف از بعثت

« 446»

(147) (و من خطبة له (عليه ‏السلام) ) فَبَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً ((صلى‏ الله ‏عليه‏ و آله)) بِالْحَقِّ لِيُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّيْطَانِ إِلَى طَاعَتِهِ بِقُرْآنٍ قَدْ بَيَّنَهُ وَ أَحْكَمَهُ لِيَعْلَمَ الْعِبَادُ رَبَّهُمْ إِذْ جَهِلُوهُ وَ لِيُقِرُّوا بِهِ بَعْدَ إِذْ جَحَدُوهُ وَ لِيُثْبِتُوهُ بَعْدَ إِذْ أَنْكَرُوهُ فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ بِمَا أَرَاهُمْ مِنْ قُدْرَتِهِ وَ خَوَّفَهُمْ مِنْ سَطْوَتِهِ وَ كَيْفَ مَحَقَ مَنْ مَحَقَ بِالْمَثُلَاتِ وَ احْتَصَدَ مَنِ احْتَصَدَ بِالنَّقِمَاتِ  

« 447»

وَ إِنَّهُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِي زَمَانٌ لَيْسَ فِيهِ شَيْ‏ءٌ أَخْفَى مِنَ الْحَقِّ وَ لَا أَظْهَرَ مِنَ الْبَاطِلِ وَ لَا أَكْثَرَ مِنَ الْكَذِبِ عَلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ لَيْسَ عِنْدَ أَهْلِ ذَلِكَ الزَّمَانِ سِلْعَةٌ أَبْوَرَ مِنَ الْكِتَابِ إِذَا تُلِيَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ  

« 448»

وَ لَا أَنْفَقَ مِنْهُ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ لَا فِي الْبِلَادِ شَيْ‏ءٌ أَنْكَرَ مِنَ الْمَعْرُوفِ وَ لَا أَعْرَفَ مِنَ الْمُنْكَرِ فَقَدْ نَبَذَ الْكِتَابَ حَمَلَتُهُ وَ تَنَاسَاهُ حَفَظَتُهُ فَالْكِتَابُ يَوْمَئِذٍ وَ أَهْلُهُ طَرِيدَانِ مَنْفِيَّانِ وَ صَاحِبَانِ مُصْطَحِبَانِ فِي طَرِيقٍ وَاحِدٍ لَا يُؤْوِيهِمَا مُؤْوٍ فَالْكِتَابُ وَ أَهْلُهُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ فِي النَّاسِ وَ لَيْسَا فِيهِمْ وَ مَعَهُمْ وَ لَيْسَا مَعَهُمْ لِأَنَّ الضَّلَالَةَ لَا تُوَافِقُ الْهُدَى وَ إِنِ اجْتَمَعَا فَاجْتَمَعَ الْقَوْمُ عَلَى الْفُرْقَةِ وَ افْتَرَقُوا عَنِ الْجَمَاعَةِ كَأَنَّهُمْ أَئِمَّةُ الْكِتَابِ وَ لَيْسَ الْكِتَابُ إِمَامَهُمْ فَلَمْ يَبْقَ عِنْدَهُمْ مِنْهُ إِلَّا اسْمُهُ وَ لَا يَعْرِفُونَ إِلَّا خَطَّهُ وَ زَبْرَهُ وَ مِنْ قَبْلُ مَا مَثَّلُوا بِالصَّالِحِينَ كُلَّ مُثْلَةٍ وَ سَمَّوْا صِدْقَهُمْ عَلَى اللَّهِ فِرْيَةً وَ جَعَلُوا فِي الْحَسَنَةِ عُقُوبَةَ السَّيِّئَةِ وَ إِنَّمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ بِطُولِ آمَالِهِمْ وَ تَغَيُّبِ آجَالِهِمْ حَتَّى نَزَلَ بِهِمُ الْمَوْعُودُ الَّذِي تُرَدُّ عَنْهُ الْمَعْذِرَةُ وَ تُرْفَعُ عَنْهُ التَّوْبَةُ وَ تَحُلُّ مَعَهُ الْقَارِعَةُ وَ النِّقْمَةُ  

« 450»

أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ مَنِ اسْتَنْصَحَ اللَّهَ وُفِّقَ وَ مَنِ اتَّخَذَ قَوْلَهُ دَلِيلًا هُدِيَ لِلَّتِي هِيَ أَقُومُ فَإِنَّ جَارَ اللَّهِ آمِنٌ وَ عَدُوَّهُ خَائِفٌ وَ إِنَّهُ لَا يَنْبَغِي لِمَنْ عَرَفَ عَظَمَةَ اللَّهِ أَنْ يَتَعَظَّمَ فَإِنَّ رِفْعَةَ الَّذِينَ يَعْلَمُونَ مَا عَظَمَتُهُ أَنْ يَتَوَاضَعُوا لَهُ وَ سَلَامَةَ الَّذِينَ يَعْلَمُونَ مَا قُدْرَتُهُ أَنْ يَسْتَسْلِمُوا لَهُ فَلَا تَنْفِرُوا مِنَ الْحَقِّ نِفَارَ الصَّحِيحِ مِنَ الْأَجْرَبِ وَ الْبَارِئِ مِنْ ذِي السَّقَمِ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي تَرَكَهُ وَ لَنْ تَأْخُذُوا بِمِيثَاقِ الْكِتَابِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَقَضَهُ وَ لَنْ تَمَسَّكُوا بِهِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَبَذَهُ فَالْتَمِسُوا ذَلِكَ مِنْ عِنْدِ أَهْلِهِ فَإِنَّهُمْ عَيْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ هُمُ الَّذِينَ يُخْبِرُكُمْ حُكْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَ صَمْتُهُمْ عَنْ مَنْطِقِهِمْ وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ لَا يُخَالِفُونَ الدِّينَ وَ لَا يَخْتَلِفُونَ فِيهِ فَهُوَ بَيْنَهُمْ شَاهِدٌ صَادِقٌ وَ صَامِتٌ نَاطِقٌ .


از خطبه‏ هاى آن حضرت عليه السّلام است (در باره بعثت پيغمبر اكرم و خبر از آنچه بعد واقع مي شود و پند و اندرز بمردم و ترغيب آنان به اطاعت و فرمان بردارى):  قسمت أول خطبه (1) پس (از حمد و ثناى الهىّ) خداوند محمّد صلّى اللَّه عليه و آله  را بحقّ و راستى بر انگيخت تا بندگانش‏  

 ص447

را از پرستش بتها باز داشته به عبادت و بندگى او وا دارد، و از پيروى شيطان منع كرده به فرمانبردارى او سوق دهد، با قرآنى كه آنرا (در همه آفاق) آشكار و محكم و استوار فرمود تا بندگان به پروردگارشان دانا شوند در حالي كه نادان بودند، و باو اعتراف كنند پس از آنكه انكار داشتند، و هستى او را اثبات نمايند بعد از آنكه باور نداشتند، (2) پس خود را در كتابش بايشان هويدا ساخت بآنچه از قدرت و توانائيش بآنها نشان داد بى آنكه او را به بينند (چنانكه در س 2 ى 164 مى‏ فرمايد: إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِما يَنْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فِيها مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَ تَصْرِيفِ الرِّياحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ يعنى در آفرينش آسمانها و زمين و اختلاف شب و روز و سير كشتى در دريا براى آنچه كه بمردم سود مى ‏رساند و در آبى كه خداوند از ابر فرو مى ‏فرستد پس زمين بسبب آن بعد از مردن و پژمردگى زنده و سبز و خرّم مى‏ گردد، و در پراكنده كردن هر جنبنده ‏اى در آن و در گردش بادها و ابرى كه ميان آسمان و زمين نگاه داشته شده است هر آينه نشانه‏هايى است براى خردمندان و كسانيكه در آثار او تفكّر و انديشه مى‏ نمايند) و (نيز در كتاب خود) آنان را از سطوت و شوكتش بيم داده، (3) و آنها را آگاه ساخت كه چگونه به انواع عذاب تباه گردانيد قومى را كه نابود نمود، و درو كرد بسختيها (از بين برد) گروهى را كه داس خشم ميان آنان انداخت (چنانكه در س 29 ى 34 مى ‏فرمايد: إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلى‏ أَهْلِ هذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ ى 35 وَ لَقَدْ تَرَكْنا مِنْها آيَةً بَيِّنَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ يعنى ما بر اهل اين شهر «قوم حضرت لوط على نبيّنا و اله و عليه السّلام» از آسمان عذاب فرستاديم بسبب اينكه فاسق بوده و نافرمانى كردند، و نشانه آشكار از عذاب در آن شهر را باقى گذاشتيم براى گروهى كه در آن تدبّر و تأمّل نمايند).  

 ص448

قسمت دوم خطبه (4) زود است كه بعد از من بر شما روزگارى بيايد كه چيزى در آن پنهان‏تر از حقّ و درستى نبوده، و آشكارتر از باطل و نادرستى و بيشتر از دروغ گفتن بر خدا و رسول او نباشد، (5) و نزد مردم آن زمان كالايى بى ‏قدرتر از قرآن كه از روى حقّ و راستى خوانده (و بدرستى تفسير و تأويل آن بيان) شود نيست، و رواجتر از آن هرگاه در معانى آن تحريف و تغيير دهند (و آنرا از روى‏  

 ص449

هواى نفس با اغراض باطله تطبيق نمايند) (6) و در شهرها چيزى زشت‏تر از كار شايسته و زيباتر از كار بد نمى‏ باشد، (7) پس حاملان قرآن (كساني كه با آن آشنا بوده و اطّلاع دارند) بآن بى اعتناء هستند (طبق دستورش رفتار نمى ‏كنند) و حافظانش (كسانيكه آنرا از حفظ تلاوت مى‏ نمايند در موقع عمل) از ياد مى‏ برند، (8) پس قرآن و اهل آن (ائمّه هدى عليهم السّلام و پيروانشان) در آنروز دور انداخته شده و در ميان جمعيّت نيستند (زيرا مردم آن روزگار بباطل رو آورده از حقّ دور مانده‏اند، و اين اعراضشان در حكم طرد و نيستى آنها است) و اين هر دو با هم در يك راه يار هستند (بدستور قرآن رفتار مى‏ نمايند) و كسى (از اهل آن روزگار) قرآن و اهلش را احترام نكرده نزد خود نگاه ندارد (چون با هواى نفس سازگار نيستند) پس قرآن و اهل آن در آن زمان (گر چه بظاهر) در بين مردم بوده و با ايشان هستند، و (در حقيقت) در ميانشان نبوده و با آنها نمى‏ باشند، زيرا ضلالت و گمراهى با هدايت و رستگارى موافقت ندارد و اگر چه در يك جا با هم گرد آيند، (9) پس آن مردم (گمراه) دست بدست مى‏ دهند بر جدائى (از قرآن) و پراكنده ميشوند از جماعت (پيروان قرآن) مانند آنست كه ايشان پيشوايان قرآن هستند (زيرا طبق اغراض باطله و انديشه‏هاى نادرست خود آنرا تفسير و تأويل مى‏ نمايند) و قرآن پيشواى آنها نيست (كه بايد از آن متابعت و پيروى كنند) پس (چون قرآن را پشت سر انداخته به مفاد آن عمل نمى‏ كنند) نزد ايشان باقى نمانده از آن مگر نام، و نمى‏ شناسند مگر خطّ و كتابت آنرا، (10) و پيش از اين كه اين زمان بيايد (بر اثر ظلم و ستم بنى اميّه و بنى عبّاس) به نيكان انواع عذاب و سختى روا مى‏ دارند، و گفتار راست آنان را بر خدا بهتان و دروغ مى‏ پندارند، و پاداش كار شايسته را كيفر كار زشت مى‏ دهند (زيرا به پيروى از شهوات و خواهشهاى نفس كارهاى شايسته نيكان را ناشايسته پنداشته آنان را بقتل رسانده و آزار مى‏ دادند) (11) و جز اين نيست كسانيكه پيش از شما بودند بسبب آرزوهاى دراز و نامعلومى مرگهاشان هلاك و معذّب گشتند (به آرزوى بسيار وابسته و از مردن غافل بودند) تا اينكه مرگ ايشان را دريافت، چنان مرگى كه عذر خواهى از آن دور مى‏ مانده و دسترسى به توبه و بازگشت (از كردار زشت) بآن نمى‏ ماند (مجال معذرت و توبه باقى نماند) و مصيبت و سختى (جان كندن و عذاب هميشگى) با آن همراه مى‏ باشد.  

 ص450

قسمت سوم خطبه (12) اى مردم، كسيكه از خداوند پند و اندرز طلب كند (نصيحت پذير بوده گفتار و كردارش طبق اوامر و نواهى خدا باشد بهر كار خير و نيكوئى) موفّق گردد، و هر كه گفتار او (قرآن كريم) را راهنماى خود قرار دهد به راهى كه استوارترين راهها است هدايت شود (چنانكه خداوند سبحان در س 17 ى 9 مى‏ فرمايد: إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ يعنى اين قرآن هدايت و راهنمائى مى‏ نمايد به راهى كه استوارترين راهها است) زيرا آشناى با خدا (كسيكه گفتار او را راهنماى خويش قرار داده از عذاب‏  

 ص451

هميشگى) ايمن و آسوده است، و دشمن او (كسيكه گردن از زير بار عبادت و بندگيش كشيده و در راه او قدم ننهاده) هراسان است، (13) و سزاوار نيست كسيكه عظمت و بزرگى خدا را شناخت (و دانست كه او بر هر چيز قادر و توانا است) خود را بزرگ شمارد (از اوامر و نواهى او پيروى ننمايد) زيرا بلندى مقام و شايستگى اشخاصى كه مى‏ دانند بزرگى خداوند متعال را حدّى نيست به اينست كه در مقابل او متواضع و فروتن باشند (بآنچه دستور داده رفتار نمايند) و سلامتى (رهائى از عذاب) كسانيكه مى‏ دانند قدرت و توانائى او فوق هر توانائى است باين است كه فرمان او برند، (14) پس از حقّ (و اهل آن يعنى زمامداران دين) دورى نكنيد مانند شخص تندرست كه از جرب دار، و شفاء يافته كه از بيمار دورى مى‏ نمايد، (15) و بدانيد هرگز براه راست (دين حقّ) پى نخواهيد برد تا كسيرا كه آنرا وا گذاشته (از آن پيروى ننموده) بشناسيد، و هرگز بعهد و پيمان قرآن وفاء نمى‏ كنيد (بخدا و رسول ايمان نمى‏ آوريد) تا كسي را كه نقض عهد كرده و پيمان شكسته (بآنها نگرويده) بشناسيد، و هرگز بكتاب خدا چنگ نمى‏ زنيد (بدستور آن رفتار نمى‏ نمائيد) تا كسيرا كه آنرا دور انداخته (به احكام آن عمل ننموده) بشناسيد، (16) پس (چون اشخاصى را كه در راه راست قدم ننهاده و عهد و پيمان قرآن را شكسته و آنرا رها كرده‏اند شناختيد و از آنها دورى و بيزارى جستيد) راه راست و وفاى بعهد و پيمان و كيفيّت وا بسته شدن بقرآن را از اهل آن (أئمّه هدى عليهم السّلام) درخواست نمائيد، زيرا ايشان زنده دارنده علم و دانش و ميراننده جهل و نادانى هستند (بدليل اينكه) (17) آنانند كسانيكه حكم ايشان (احكام شرعيّه و تكاليف الهيّه كه بيان فرموده ‏اند) شما را آگاه مى ‏سازد و از علم و دانائيشان، و خاموشى آنها (در جائيكه سخن نبايد گفت) از (نيكوئى) گفتارشان، و ظاهرشان از باطنشان (برابرى گفتار و كردارشان از درستى اعتقاد و راستى ايمانشان) (18) مخالف دين نيستند (زيرا زمام آن بدست آنها بوده و معصوم و مبرّى از هر عيب و گناه مى ‏باشند) و در (هيچ حكم از احكام) آن با يكديگر اختلاف ندارند (زيرا علوم آنان از يك سرچشمه كه معدن رسالت باشد فرا گرفته شده است) پس دين در باره آنان گواهى است راستگو (بيگانگى و عدم اختلاف آنها گواهى مى‏ دهد) و خاموشى است گويا (در حقيقت دين گويا است كه حقّ با ايشان است و ايشان با حقّ هستند، اگر چه در ظاهر سخنى نمى ‏گويد).  

 ص452